تو عشق منی و من در قلب تو هستم این اولین و آخرین بار بود که عهد عشق را با یک نفر بستم تو نبودی ، زیر باران ، لحظه غروب همیشه و همه جا به انتظار تو نشستم تا تو بیایی و عشق رویاهایم را ببینم ، تا در حسرت داشتن تو نمیرم! مثل پرنده اسیر نکردم تو را در قفس دلم ، مثل همان پرنده رهایت کردم در آسمان آبی دلم تا پرواز کنی و من تو را ببینم ، هنوز هم عاشق همیم با اینکه تو در آسمانی و من بر روی زمینم! به داشتنت عادت نکرده ام ، میدانم تو همیشه هستی ، مثل من که مجنونم ، دیوانه ام هستی ، مثل من که عاشقم ، عهد عشق را با من بستی ، مثل من از دلتنگی ، میبینم که در گوشه ای با چشمهای خیس نشستی فدای اشکهایت شوم ، نبینم چشمهای خیست را که من با دیدنش از دنیا هم دلگیر میشوم! تو با احساستر از احساسات منی که اینک احساساتم اینهمه زیبا شده ، تو چه هستی که با داشتنت اینک دلم مثل یک دریا شده دریایی پر از احساسات عاشقانه به تو ، دریای بی انتهای دلم برای تو ، تا هر کجایش که دوستی داری برو.... تو نفس منی و جان منی و زندگی من ، دور نشو از کنارم که بدجور میگیرد دل من قلبت درگیر آرزوهایم، داشتنت شبیه رویاهایم نمیخواهم تو نیزبیپوندی به خاطره هایم همیشه برایم حقیقت بمان ، حقیقت هم نمی مانی همان رویا باقی بمان تا به شوق این حقیقت و عشق این رویا زندگی کنم .... .........................................................................................................................................
نظرات شما عزیزان: